محل تبلیغات شما

مرداد ماه داره از راه ميرسه و كم كم حس شكار توي ما زنده ميشه . يادم چند رو زقبل يه سري به تفنگ و فشنگام زدم و لوازم شكارم رو يه بررسي مختصر كردم . چون فصل گرم هست براي اول فصل فشنگاي تراپ و سايز پايين بايد استفاده كرد . خلاصه اينكه فشنگامو مرتب كردم . توي اين روزا دائم توي فكر شكار و هوا زني هستم . ياد سال هاي قبل افتادم و شكارهايي كه مير فتم .نمي دونم چي شد كه ياد يه شكار توي سال 94 توي آب بندون بابلسر افتادم يا به قول ما بابلسر انون .

در مورد اين آب بندون بايد بگم كه نزديكترين اب بندون بابلسر محسوب ميشه و حدود 50 هكتار وسعت داره و چسبيده به يك اب بندون ديگه بنام اوجاكسر انون هست . علي رغم اينكه يكي از بهترين مكان ها براي شكار محسوب ميشه ولي چون خوب مديريت نميشه معمولا پرنده خوبي توي زمستون نميگيره و ما اغلب راضي از شكار اونجا نيستيم . يادمه سال 94 يه برف خوب اومده بود كه كلي پرنده ريخته بود بيرون . به ياسر زنگ زدم گفتم براي شكار يه برنامه بزار تا بيام پيشت كه بهم گفت العان سرشون خيلي شلوغه و منو فرستاد پيش يكي از رفقاش توي اوجاكسر انون . پسره گچ كار بود و شكارچي قابلي محسوب ميشد. ادم مودب و معقولي بود . يه روز صبح جمعه رفتم پيشش و دوتايي پرلا زدم . يادمه بهش گفتم اگه بابلسر انون رو ميشكونن بهم خبر بده ، اونم گفت كه احتمالا اين هفته يا اخر هفته ديگه اين كارو ميكنن .

يه بهم زنگ زد كه فردا صبح ميخان قرق رو بشكونن و بهم گفت كه صبح زود برم اونجا ، خلاصه اينكه صبح خيلي زود پا شدم يه ته بندي مختصري كردم و راهي شدم سمت شكارگاه ، يادم شلوار گرم كن پيدا نكردم و نمي دونم كجا گذاشتمش . واسه هيمن شلوار شكار رو بدون اينكه چيزي زيرش بپوشم پا كردم و راهي شدم . واسه هيمن خيلي سردم شده بود و براي اينكه كمتر اذيت بشم شروع به نرمش كردم اونم در حالي كه تفنگ روي دوشم بود . الغرض شكارچي ها يكي يكي اومدن و روي مرز و جاگرفتن ، هنوز هوا خوب روشن نشده بود كه ديديم از روبروي من توي فاصله 20-30 متري سه تا پرلا از لاي ني ها اومدن بيرون و يواش يواش شروع كردن به شنا كردن و دور شدن از ما ،هنوز قرق رو نشكونده بودن واسه هيمن من تير اندازي نكردم ، ارزش فحش خوردن رو نداشت . تقريبا دور شده بودن كه صداي تير اومد كه نشونه شكوندن قرق بود .كنار دست ما سه تا شكارچي بودن كه پرنده خوبي زدن و حدودا 4-5 تايي اردك زدن ،من علي رغم اينكه پرنده مناسب واسم اومد نتونستم چيزي بزنم . دليلش هم تفنگ جديدم بود كه هنوز قلق اونو خوب نگرفته بودم . بايد بگم تفنگ جديدم مال المانه و فوق العادس و العان كه دارم براتون مينويسم ازش خيلي راضي ام .

الغرض اخر هاي قرق بود كه يه كسك اومد سمت من توي فاصله 40 متري ميشد و سرعتش نسبتا مناسب بود من ميدونستم دستم عقب مي افته واسه همين پيش گيري رو بيشتر كردم و يكم جلوتر تيرم رو خالي كردم. ديدم پرنده يه تكوني خودر و اومد پايين . طرز پايين اومدنش طوري بود كه انگار تير كاري تبوده و در دم پرنده رو نكشت . اون بال واز كرد و رفت حدودا 100 متر اونور تر افتاد توي اونيكي اب بندون ،رو كردم به رفيق ياسر كه همراهم بود و بهش گفتم اونو برام بگيره . بنده خدا رفت با قايق پرنده رو گرفت وقتي ديدمش يه كسك ماده بود ويه ساچمه گرفته بود به پرنده و انو گشته بود . حدودا يك كيلوونيم ميشد . حلالش كردم و يكم وايستام ،چيزي سمتم نيومد و خداحافظي كردم و راهي شدم سمت ماشين ،پرنده رو بردم خونه مادرم و پرش كردم و جاتون خالي دسته جمعي زديم به بدن .

نتيجه اخلاقي اينكه بريد شكار و ازش لذت ببريد و خاطراتتون رو تا يادتون نرفته بنويسيد .  

شكار اردك در لاريم

شكار پرلا د راولنگ آق تپه

داستان رضا ليفتراك

كه ,رو ,يه ,كردم ,توي ,شكار ,كردم و ,بود كه ,واسه هيمن ,بود و ,راهي شدم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها